به نام خدا
سلام
روزی که قرار شد تو این وبلاگ بنویسم نمی دونستم معنی کلمه شرهانی چیه و شرهانی کجاست . تا این که قسمت شد امسال بعد از چند سال عازم منطقه جنگی بشم و دوباره اون خاک پاک رو زیارت کنم . قرار شد ما را به منطقه شرهانی هم ببرند اما نمی دونم چرا کنسل شد و قرار شد به جای شرهانی ، به زیارت حضرت دانیال نبی در شوش بریم .زیارت عاشورا نذر شهدا کردم تا ما را به شرهانی هم ببرند و درست لحظه آخر سفر دوباره همه چیز عوض شد و سر از شرهانی در آوردیم . خیلی تو این منطقه یاد خانم سادات علوی بودم . شرهانی یعنی عشق ، یعنی استخوان ، پلاک ، خدا ، جاده ، نور ، خاکریزهای دست نخورده ، خون ، حسین ، ثارالله ( ع ) ، منطقه مرزی ، معراج و ...
صبح جمعه بیست و سه اسفند از زیر قرآن رد شدیم و پا تو منطقه شرهانی گذاشتیم . شهید گمنامی منتظر ما بود . حاج آقا مزینانی یکی از اعضای گروه تفحص تعریف می کرد : بچه های تفحص می گفتند اینجا شهید نیست اما یکی از خادمین شهدا که آقا سیدی بود می گفت اینجا شهید هست . روز 13 اسفند 87 بود . این آقا سید دو بیت شعر برای حضرت زهرا خوند و همه متوسل به حضرت زهرا شدند تا در این مکان به تفحص شهدا بپردازند . بعد از توسل بچه ها شروع به کار کردند و شهیدی را پیدا کردند اما هر چی گشتند پلاک این شهید رو نتونستند پیدا کنند ، آخه شهیدی که برای پیدا کردنش متوسل به خانم حضرت زهرا ( س ) می شوند چطوری پلاک داشته باشه و گمنام نباشه ؟ !
یاد همه شهدای گمنام بخیر .